سفارش تبلیغ
صبا ویژن

؟
هرچه شد، نه به یأس دچار شو نه به عُجب.

 

 

 

The weather is cold and the road is covered with snow. My fingers are numb with cold. Will I arrive on time? I`m simply dead. Shake a leg! Move on. "Better late than never."

 

 

 

 

 

Word in Season (آذرماه 1395)

 

 

Inspite of the fact that you told me: You mind your own business!!!!

 

 

 

 

 

پیشنهادهای نویسنده:


 

ناگزیرانه

...

وقت تحویل سال

ما فقط ادّعا داریم در پیشگاه امام زمان


[ چهارشنبه 94/5/7 ] [ نظر ]

 

      نکتهء شگفت آوری که کمتر به آن توجه شده، این است که سه برادر حضرت ابوالفضل علیه السّلام پیش از خود ایشان در روز عاشورا فدای امام زمانشان شدند و سپس خود حضرت ابوالفضل...




    وقتی شما به دست کسی بوسه می زنی


    او را بگو حسین چه باید حساب کرد



    باید زمان گفتن شعری برای او


    یک بیت را چکیدهء چندین کتاب کرد



    هر استعاره، سایهء محوی برای اوست


    باید به واژه های زبان ها عتاب کرد



    باید خود امام بیاید... نمی شود


    چندین قصیده را وسط قطعه قاب کرد



    من درک می کنم که در این لحظه فاطمه


    آید کنار علقمه، باید شتاب کرد



    یا اشک شوق دیدن مادر...

    و یا که اشک


    بر قطعه های سرزده را انتخاب کرد



    ***


    فرصت نبود تا که تبسم کنی حسین


    سقّا تو را چه دیر "برادر" خطاب کرد

     

     

     

     

    پسشنهادهای نویسنده:



    ...

    پردهء عطر

    وقت تحویل سال

    ناگزیرانه

[ دوشنبه 94/5/5 ] [ نظر ]

 



    به اشتیاق عزیزم خدا جنان بدهد


    و می شود که جنان را به دیگران بدهد



    خدای من! نکند فرصت رسیدن را


    کسی به شوق بهشتت به رایگان بدهد



    سلام من به پزشکی که روی نسخهء او


    خدا حلاوت اشراق را نشان بدهد



    خدا حلاوت اشراق را ولی این بار


    سریع و ساده و بی حدّ و بی مکان بدهد



    همیشه در مزون صبح با لباس فلق


    در آن تجسم میگون که بغض جان بدهد



    سه نقش سرخ به هم می رسند پس لطفا


    کسی بیاید و ایده به کهکشان بدهد



    به کهکشان برساند نمی شود آیا


    در این مؤالفه رخصت به حاضران بدهد؟



    نمی شود سه شفق را جدا کند ازهم


    که لحظه ای بتواند نشانشان بدهد؟



    خدا کند که خداوند با مصوّبه اش


    کمی تسلی خاطر به بیکران بدهد


    ***

    چه ائتلاف کثیفی چقدر کرکس و باز


    سلام من به طبیبی که آشیان بدهد



    میان این همه تندیس سرد و آتش و دود


    نشان صبر به سرباز دیده بان بدهد


    ***

    دعا کنیم بیاید، دعا کنید، دعا


    کسی که تا که دعا را به دستتان بدهد



    کنار دکهء بی رنگ و روی این همه رنگ


    به ساقه های جوان رنگ جاودان بدهد



    سلام من به سپیدار باغ عزّت و مجد


    که سایه سار به گلزار آرمان بدهد



    و سایه سار به گنجشک بی زبان ! بدهد


    و سایه سار شفاعت به بوستان بدهد

     

     


    پیشنهادهای نویسنده:



    ناگزیرانه

    وقت تحویل سال

    ما فقط ادّعا داریم در پیشگاه امام زمان

    "کذب الوقّاتون"

[ چهارشنبه 94/3/13 ] [ نظر ]

 

 

( پرسشی که اصل "وحدت" را خدشه دار نمی کند.)

 

 

- و خواندی آیه ای از کوثرت را

که پنهان تر کنی نیلوفرت را


به آنجایی که شب...

                  - آهسته شاعر !

- ببر آهسته یاس پرپرت را


گمانم ظلمت بی عُرضهء شب

نمی خواهد بپوشاند پرت را


که تا چشمان شبکوران بیابند

نشان شعلهء خاکسترت را


چه واضح می توان تا صبحدم دید

دفاع ژرف تنها یاورت را


بنه بر زخم فردا باغبانِ -

درخت از غزل طیّب ترت را

 

 

پیشنهادهای نویسنده:

 

...

ما فقط ادّعا داریم در پیشگاه امام زمان

"کذب الوقّاتون"

ناگزیرانه


[ چهارشنبه 94/1/5 ] [ نظر ]

 

 

قطره ای دل روی تیک انتخاب افتاده است

ماه، گویا باز از درس حساب !1 افتاده است

دست و بال مشک، پر بود از تبسم، از غزل

مشک، اینجا بی نیاز از لطف ِ ... !

-می توانم حس کنم من هم حضور پرده را

پردهء عطری که بر عطر گلاب افتاده است-

قافیه با آب، هرگز... بگذریم اما هنوز

ردّی از خون از حرم تا التهاب افتاده است

ο

ای ملائک! من همین امروز فهمیدم چرا

شأنتان روز نخستین در حجاب افتاده است !

گوییا وقت عبور از شرم این بن بست ظلم

اسب تن آسان مغرب در شتاب افتاده است

رو بپوشان مغرب حیران که رو در روی اشک

بر پگاه نی، نگاه آفتاب افتاده است


 

 


1: مقصود از حساب، حساب پذیرفته شده در اندیشهء راسیونالیست هاست که ایثار و ازخودگذشتگی را به هیچ روی برنمی تابد و نمی پذیرد .

 

 

پیشتهادهای نویسنده:

وقت تحویل سال

ما فقط ادّعا داریم در پیشگاه امام زمان

...

Word in Season


 

 

دوازدهمین نوشته امّا مانده است


به احترام خانم استاد نغمه مستشار نظامی (شاعر انتظار) و آقای ماهان (کوچولوی زلال)





1. مثل یک شیعهء دلخواه شما


وقت گلچرخ زمین ، ساعت نور
سریال غم جانکاه شما

شده تکرار ، ولی باز فقط
بازه ای همنفس آه شما

در سکون طی شد و ما پشت سکوت
مانده بودیم سر راه شما

مانده بودیم شبیه دو گروه
که نگفتند به بیراهه : 
شما ؟

چشممان کاش خبردار نبود
تا نیاید به گذرگاه شما

شرم کردیم که ای ماه ، شما
گفته بودید که همراه شما

بال با بال تکاپو بزنیم
-مثل یک شیعهء دلخواه شما-

ساربان ! آه ! "خدا را مددی"
این همه فاصله ها فاحش و ما...





2. تکرار نمی شود


عباس جان !
نگرانی چرا ؟
ما نمرده ایم
که عاشورا برای امام زمان تکرار شود
هر روز عاشورا نیست
و هر زمینی کربلا نیست




3. شیرینی های ساختگی


از کنارم رد می شوی

با کوله بار نگاهی تلخ

و من

چشم هایم را

در ویترین سوهان ! فروشی ها

جاگذاشته ام

آه !

چقدر شیرینی های ساختگی

برای سلامتی انسان

                               زیانبارند




4. روی عبور


بر بام حرم بیا که جایت باقی ست

چون روی عبور ، جای پایت باقی ست

ای کاش که با دست خودت پربکشد

این خاک که روی بال هایت باقی ست




5. به لطف خداوند


مرا ببخش اگر لفظ عشق تکراری ست
که غیر عشق ، سلاحی در این دقایق نیست

قسم به عشق که با انجماد تلخ حقوق
در این دروغ بشر نقشی از حقایق نیست

*
بمان تبلور وحشی به روی ترمهء دشت
اگرچه دشت در این عاشقانه لایق نیست

بمان فقط که در این چیدمان بی حاصل
طلوع واقعه ای غیر صبح ، صادق نیست

بمان عزیز دلم! شب ، شتک زده ، هرگز
سلاح سرخ بر ایمان سرخ فائق نیست

بمان به -لطف خداوند- استوار و صبور
شقا... شقا... یق من ! نام تو شقایق نیست ؟
 

 


6. چنین همسان


  با خوانش بخش هایی از این پست یک بار دیگر نهال نام "مهربان ترین و متواضع ترین" انسان روی زمین در باغچهء خاطر فراموشکارمان جوانه زد تا شاید بشود از خودمان بپرسیم که آیا امام معصوممان را عین الله الناظره می دانیم؟ هرگاه به گونه ای شویم که بودن یا نبودن جسم امام در کنار ما برایمان چنین همسان شود آن گاه می شود به آستانشان پرکشید.





7. شاید


با شقایق شدن عمق کبوترکده ها
و تلنباری ظلمت که رمق فرساید

و ترک خوردن ایمان و فراخوان سکون
می شود گفت که "انگار" به زودی باید

هق هق ثانیه از بوم زمین پاک شود
و زمین نسخهء افلاک شود ، پس "شاید"

بنویسد مژه در ترجمهء بازهء بعد
 "مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید"




8. سخت است


  وسط صحن ایستاده ای، نزدیک شده ای به کبوترهایی که بال بال می زنند گمان کنم سخت است که با چمدان های مشکی، با امام خودت دیدار کنی. اما گام های لرزانت را کمی استوارانه بردار و هرگاه لرزش صدایت کمتر شد سلام مرا نیز برسان، سلام به امامی که رسیدن به حرمش گذرنامه و روادید نمی خواهد.





9. قصّه، دگرشی نمی یافت 


سردار !

قصه دگرشی نمی یافت

اگر شما امیر عاشورا می شدید

بله

با لفظ حسین

"وزن" ها آسانتر می گریند

اما

حروفچین ها راحت تر بودند

که میلیون ها بار

واژهء نورانی "حسین" را فقط با سه حرف بچینند :

"حسن"




10. چه وقت؟


ای که سنگ های بی بخار را

شبیه شمع شب فروز می کنی

به من بگو

چه وقت

غربت مرا به ورژنی شبیه تر به غربت امام مجتبی

به روز می کنی




11. شأن او ویژه است


خواند سبحان ربی الاعلی
و بحمده که استوارترین

سازه ها در نماز او این بود :
سجده ای در تراز عرش برین

سجده گل داد و شد تمام ولی
یک نفر سرنهاده روی زمین

مانده مسجد میان حیرت ژرف
حیرتی در سکوت محض نشین

اتفاقی گمان کنم افتاد
اتفاقی عجیب و مهرآذین

اتفاقی که پشت ثانیه ها
می شود سایبان سجده چنین

تا نمازی که نور چشم نبی ست
برود زیر سایه ای سنگین

رفته بر روی شانه های رسول
کودکی از تبار فروردین

مجتبی، کودک نخست بهار
دومین فصل رویش آیین

باورت می شود ؟ دلیل این بود
باورش سخت مشکل است ببین

چشم ها را که گرد مانده ولی...!!
شأن او ویژه است ، ویژه

                                    همین
 

 

نگاشته شده در "شام غریبان" دومین امام

 


 


12. ؟ (اردیبهشت ماه 96)


من را کبوتری بکنی آه... اگر تویی

 

  درج شده در کتاب هزار و چهارصد و بیست سال پس از تو

 

 

...

 

We walked to the river.

 

 

 

پیشنهادهای نویسنده:


ناگزیرانه

ما فقط ادّعا داریم در پیشگاه امام زمان

وقت تحویل سال

پرسشی که اصل "وحدت" را خدشه دار نمی کند


[ یکشنبه 93/9/30 ] [ نظر ]
از داوری ات اگرچه غمگین شده ام
ای کاش خدا ببخشد، آمین / شده ام...؟!
هرجور که راحتی!! ولی راحت نیست
این بار که من گریم دلفین شده ام


ناگزیرانه (اسفندماه 1393)

 
  این را بنده نزدیک به 2 سال پیش به یکی از مدیران سایت شاعران پارسی زبان گفته بودم که بین من و مطالبم یک نفر واسطه قرار دارد یعنی مطالب من ناگزیرانه توسط یکی از دوستان منتقل می شود، گاهی عینا و گاهی به شیوهء بیان مضمون پیام و این چیز تازه ای نیست.

  البته هیچ تخلفی صورت نمی گیرد -ان شاءالله.- بلکه این اقدام فقط برای فرار از کنجکاوی انسان های پاکدلی است که طبیعتا دوست دارند کسی را که گاهی با نوشته هایش رو به رو می شوند بشناسند.

  بنابراین حداکثر زحمت های بی فایده و کنجکاوی ها فقط و فقط می تواند فرد یا گروه بررسی کننده را به صاحب دیوایس ها برساند نه بیش تر.

  البته این دوست گرامی که پذیرفته اند به قول معروف سپر بلا ! شوند عنداللزوم این آمادگی را خواهند داشت که به نهادهای انتظامی و امنیتی صرفا در گستره های قانون و اخلاق پاسخگو باشند.

 

 

 

 

پیشنهادهای نویسنده:


 



[ دوشنبه 93/7/14 ] [ نظر ]

 

امام خمینی: "...پاکند میفروشان‌‌، مستان دلخروشان
                    بربسته چشم و گوشان‌، پیران سر بزیرند..."

  

 

خوب است قلم همیشه عادت بکند

ترجیح فصول را رعایت بکند

اما به خیال من غلط نیست اگر

انسان به کبوتری حسادت بکند

 

 

 

 

" کذب الوقّاتون "1  (اردیبهشت ماه 1394)

 

 

  جهان انگار دارد به سمتی می رود که قطعه های یک پازل در کنار هم چیده شوند و شاید این روزها یا این سال های نزدیکِ پیش روی ما دارند خود را برای عظیم ترین و باشکوه ترین واقعهء تاریخ آفرینش آماده می کنند.

  اما این که امر ظهور حضرت دقیقا چه وقت محقق می شود فقط و فقط در علم خداست یعنی منحصرا، پس هیچ کس نمی تواند وقت ظهور را مشخص کند، تازه ممکن است که در امر ظهور بداء ایجاد شود و ظهور به تاخیر بیافتد.

  بنابراین در گفتمان تشیع، نگاه به حوادث کنونی جهان باید فقط یک نگاه امیدوارانه باشد و از برابرسازی قطعی همهء این پیش آمدها با حوادث پیوندخورده شده به آخرالزمان (به معنای اخص) پرهیز شود.

  این گونه نشانه ها شرط ظهور نیستند بلکه صرفا نشانه اند تا انسان احتمال دهد که رخداد ظهور حضرت نزدیک است تا به قول نظامی ها خودش را در حالت آماده باش نگه دارد، بله، شاید ظهور حضرت نزدیک باشد، شاید.

  البته همان گونه که اشاره شد خود امام زمان نیز بنا به خواست الهی از زمان ظهور خویش مطلع نیستند و هر شب و روز منتظر و مضطرند که شاید سحرگاه بعدی همان سحرگاه موعود باشد.

  هیچ استبعادی وجود ندارد که ظهور در روزهای بین هفته محقق شود زیرا خداوند به محض استحقاق یافتن زمین برای ظهور موعود بلافاصله این نعمت را به اهل زمین خواهد بخشید و اهدای آن را به جمعه موکول نخواهد کرد هرچند توقع ها از جمعه بیشتر باشد.



من اگر بودم برایت یک کبوتر می شدم

 

در هوایت می زدم پر تا که پرپر می شدم


 

می شدم پرپر، شکوفاتر -و بَلِّغنی مُنای -

 

تا پس از سردوشی سرنیزه افسر می شدم

 

 

در نمازت می شکستم در صفوف تیرها

 

در طوافت نایب سقای کوثر می شدم

 

 

کاروان کوچید و من جا مانده بودم در زمان

 

کاروان می رفت و من بی آشیان تر می شدم

 

 

زندگی، بعد از شما سخت است، باااور کن حسین

 

کاش بر بام حرم بی دست و بی سر می شدم

 

 

کشته این ماندن مرا اما رسالت باقی است

 

عاقبت یک روز من مهمان مادر...

                                             می شوم !

 

 


1. الاصول من الکافی، ط دار الکتب الاسلامیه، ج 1، ص368

 

 

 

 

پیشنهادهای نویسنده:


Word in Season

ناگزیرانه

ما فقط ادّعا داریم در پسشگاه امام زمان

پردهء عطر


[ پنج شنبه 93/4/5 ] [ نظر ]

  

 

روزها روی دوش خاکستر

زخم ها ، پشت هم قطار شده

کوپه های سپید ندبه پر از

گریه های قصیده وار شده


عذر می خواهم ای تجسم نور

خودتان نیز بهتر آگاهید

بیکران نیست شعر من  یا نور !

بی بلیت است اگر سوار شده


آه... گاهی خیال می کردیم

مزهء معصیت ، " رفیق تر " است

با تعجب در آستین دیدیم 

آنچه پرورده ایم مار شده


وقت تحویل سال با این حال

می تپد قلب من برای شما

چه تفاوت کند بدون شما ؟

این که پاییز یا بهار شده


سازمان هواشناسی ها

منتظر تا نگاه خورشید است

تا صدای کسی صدا بزند :

وقت پایان انتظار شده

 

 

 

 

پیشنهادهای نویسنده:

 

"کذب الوقّاتون"

ما فقط ادّعا داریم در پیشگاه امام زمان

Word in Season

ناگزیرانه


<      1   2   3      
.: Weblog Themes By SibTheme :.

سلام
Mahan


...نام نویسنده مستعار است... خدانگهدار تا همیشه.