دوازدهمین نوشته امّا مانده است
به احترام خانم استاد نغمه مستشار نظامی (شاعر انتظار) و آقای ماهان (کوچولوی زلال)
1. مثل یک شیعهء دلخواه شما
وقت گلچرخ زمین ، ساعت نور
سریال غم جانکاه شما
شده تکرار ، ولی باز فقط
بازه ای همنفس آه شما
در سکون طی شد و ما پشت سکوت
مانده بودیم سر راه شما
مانده بودیم شبیه دو گروه
که نگفتند به بیراهه :
شما ؟
چشممان کاش خبردار نبود
تا نیاید به گذرگاه شما
شرم کردیم که ای ماه ، شما
گفته بودید که همراه شما
بال با بال تکاپو بزنیم
-مثل یک شیعهء دلخواه شما-
ساربان ! آه ! "خدا را مددی"
این همه فاصله ها فاحش و ما...
2. تکرار نمی شود
عباس جان !
نگرانی چرا ؟
ما نمرده ایم
که عاشورا برای امام زمان تکرار شود
هر روز عاشورا نیست
و هر زمینی کربلا نیست
3. شیرینی های ساختگی
از کنارم رد می شوی
با کوله بار نگاهی تلخ
و من
چشم هایم را
در ویترین سوهان ! فروشی ها
جاگذاشته ام
آه !
چقدر شیرینی های ساختگی
برای سلامتی انسان
زیانبارند
4. روی عبور
بر بام حرم بیا که جایت باقی ست
چون روی عبور ، جای پایت باقی ست
ای کاش که با دست خودت پربکشد
این خاک که روی بال هایت باقی ست
5. به لطف خداوند
مرا ببخش اگر لفظ عشق تکراری ست
که غیر عشق ، سلاحی در این دقایق نیست
قسم به عشق که با انجماد تلخ حقوق
در این دروغ بشر نقشی از حقایق نیست
*
بمان تبلور وحشی به روی ترمهء دشت
اگرچه دشت در این عاشقانه لایق نیست
بمان فقط که در این چیدمان بی حاصل
طلوع واقعه ای غیر صبح ، صادق نیست
بمان عزیز دلم! شب ، شتک زده ، هرگز
سلاح سرخ بر ایمان سرخ فائق نیست
بمان به -لطف خداوند- استوار و صبور
شقا... شقا... یق من ! نام تو شقایق نیست ؟
6. چنین همسان
با خوانش بخش هایی از این پست یک بار دیگر نهال نام "مهربان ترین و متواضع ترین" انسان روی زمین در باغچهء خاطر فراموشکارمان جوانه زد تا شاید بشود از خودمان بپرسیم که آیا امام معصوممان را عین الله الناظره می دانیم؟ هرگاه به گونه ای شویم که بودن یا نبودن جسم امام در کنار ما برایمان چنین همسان شود آن گاه می شود به آستانشان پرکشید.
7. شاید
با شقایق شدن عمق کبوترکده ها
و تلنباری ظلمت که رمق فرساید
و ترک خوردن ایمان و فراخوان سکون
می شود گفت که "انگار" به زودی باید
هق هق ثانیه از بوم زمین پاک شود
و زمین نسخهء افلاک شود ، پس "شاید"
بنویسد مژه در ترجمهء بازهء بعد
"مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید"
8. سخت است
وسط صحن ایستاده ای، نزدیک شده ای به کبوترهایی که بال بال می زنند گمان کنم سخت است که با چمدان های مشکی، با امام خودت دیدار کنی. اما گام های لرزانت را کمی استوارانه بردار و هرگاه لرزش صدایت کمتر شد سلام مرا نیز برسان، سلام به امامی که رسیدن به حرمش گذرنامه و روادید نمی خواهد.
9. قصّه، دگرشی نمی یافت
سردار !
قصه دگرشی نمی یافت
اگر شما امیر عاشورا می شدید
بله
با لفظ حسین
"وزن" ها آسانتر می گریند
اما
حروفچین ها راحت تر بودند
که میلیون ها بار
واژهء نورانی "حسین" را فقط با سه حرف بچینند :
"حسن"
10. چه وقت؟
ای که سنگ های بی بخار را
شبیه شمع شب فروز می کنی
به من بگو
چه وقت
غربت مرا به ورژنی شبیه تر به غربت امام مجتبی
به روز می کنی
11. شأن او ویژه است
خواند سبحان ربی الاعلی
و بحمده که استوارترین
سازه ها در نماز او این بود :
سجده ای در تراز عرش برین
سجده گل داد و شد تمام ولی
یک نفر سرنهاده روی زمین
مانده مسجد میان حیرت ژرف
حیرتی در سکوت محض نشین
اتفاقی گمان کنم افتاد
اتفاقی عجیب و مهرآذین
اتفاقی که پشت ثانیه ها
می شود سایبان سجده چنین
تا نمازی که نور چشم نبی ست
برود زیر سایه ای سنگین
رفته بر روی شانه های رسول
کودکی از تبار فروردین
مجتبی، کودک نخست بهار
دومین فصل رویش آیین
باورت می شود ؟ دلیل این بود
باورش سخت مشکل است ببین
چشم ها را که گرد مانده ولی...!!
شأن او ویژه است ، ویژه
همین
نگاشته شده در "شام غریبان" دومین امام
12. ؟ (اردیبهشت ماه 96)
من را کبوتری بکنی آه... اگر تویی
درج شده در کتاب هزار و چهارصد و بیست سال پس از تو
...
We walked to the river.
پیشنهادهای نویسنده:
ناگزیرانه
ما فقط ادّعا داریم در پیشگاه امام زمان
وقت تحویل سال
پرسشی که اصل "وحدت" را خدشه دار نمی کند